معاويه به بهانه خون عثمان در جستجوی خلافت بود
عقاد در كتاب ابوالشهداء ص 12 میگويد : ان الذين انخدعوا او
تخادعوا . . . و الاجام .
چند نكته در اينجا هست ( فرق اصحاب معاويه و اصحاب ابن زياد ) :
الف - بين اصحاب معاويه در صفين و اصحاب يزيد در كربلا فرق بود زيرا
معاويه با يك نوع ظاهرسازی آنها را فريب داده بود و آنها خيال میكردند
فقط برای انتقام خليفه مظلوم میجنگند و هنوز پرده از روی مقاصد معاويه
برداشته نشده بود بر
خلاف عصر يزيد و دوره يزيد . و به همين دليل در مبارزه علی ( ع ) و امام
حسن با معاويه نفاق طرف آنقدر آشكار نبود كه در مبارزه امام حسين آشكار
بود . ولی مردم در طول اين بيست سال تا اينقدر عقب رفته بودند و به نظر
نمی رسد كه در دوره معاويه مردم در حادثهای مثل حادثه كربلا از بنی اميه
دفاع میكردند . پس بنیاميه م ردم را به مقدار زيادی در اين مدت عقب
بردند .
ب - در قضيه معاويه و طلب ثار و انتقام كه مردم به حركت آمدند بیشك
روح عصبيت و جاهليت و ميل به خونخواهی و خونخواری كه در طبيعت عرب
بود و در جاهليت به صورتهای ديگری تظاهر میكرد ، در اين حادثه موجود بود
ولی تظاهرش رنگ اسلامی داشت .
ج - معاويه در زمان خلافت خود كار مهمی كرد كه همان چيز موجب زوال
حكومت از بنی اميه شد و آن ، موضوع ولی عهد قراردادن يزيد بود كه اولا
يزيد ناصالحترين افراد بود و ثانيا ولايت عهد درست بازی كردن و دست
بدست كردن خلافت به صورت سلطنت بود و مخصوصا معاويه در زندگی خودش
برای يزيد بيعت گرفت . اساسا معاويه در ساير كارها نيز روش خلافت را
تبديل كرده به روش سلطنت هر چند از زمان عثمان بنی اميه خلافت را ملك
خود میناميدند .
د - عمل اعوان بنی اميه در كربلا منتهای قوس نزول اخلاق در امت اسلاميه
بود و از حادثه كربلا انتباه و شعور به آزادی و زير بار نرفتن شروع شد .
قيام مدينه و قيامهای كوفه و مخصوصا قيام عبدالله بن عفيف ازدی نمونهای
از آغاز تجليات روحی
اسلامی به شمار میرود . اعوان بنی اميه بعد از كربلا هم خست و دنائت خود
را به خرج دادند ولی شروع بيداری از حسين بن علی ( ع ) شد